به گزارش راهبرد معاصر، تا صدای رعد و برق خانه را پر میکند، قلبش پا بر زمین میکوبد و بیتابی میکند. میخواهد از پشت میزش بلند شود و در آلونکی که زمانی در جنگ پناهگاه بیپناهشان بود، پناه ببرد. ولی یکدفعه به یاد میآورد که جنگ هشت ساله خیلی وقت است تمام شده و دیگر از آن دویدنهای با پاهای برهنه و آژیرهای جنگ خبری نیست.
دوباره به پشت میزش پناه میبرد. همان میزی که به دیدهبانی تبدیل شده تا یادآوری کند روزهایی را که صاحبش جنگ را از نزدیک با گوشت و خونش لمس کرده و وجب به وجب خاطراتش را با رزمندگان زندگی کرده است. روایتها پشت سرهم ردیف میشود و زنده میشود تا روزهای پشت خاکریز جنگ را به رادیو ببرد و در قالب نمایشنامه مخاطب را سینهخیز به آن روزهای پر التهاب همراه کند.
سهیلا خدادادی همانطور که با بیانش حال و روز جنگ را برای من تعریف میکند، همانطور پر احساس بیانش را در قلمش جاری میکند و با هر جوهرش خطی از جنگ را روی موج رادیو مخابره میکند. سریال «وقتی ماهیها عاشق میشوند» جزو موضوعاتی بوده که او درباره عملیات کربلای ۴ نوشته و زندگی هفت غواص را در رادیو نمایش نقل کرده است. پای صحبتهایش نشستیم و از سختیهای نگارش نمایشنامههای دفاع مقدس باخبر شدیم.
بعد از شروع جنگ، دفاع مقدس به صورت ژانری مجزا در ادبیات نمایشی، سینما، تئاتر، کتاب و... پدید آمد. هر ژانری تعریف خاص خود را دارد، چه در دیالوگنویسی، چه در پرداخت و در چه ساختار. نمایشهای دفاع مقدس از این قاعده مستثنی نیست.
زمانی که یک نویسنده متنی را به صورت نمایشی برای رادیو تنظیم میکند، دیالوگ، ساختار، ادبیات، صحنهپردازی و تمام افکتهای به کار برده شده را در خدمت مقوله ژانر دفاع مقدس به کار میگیرد. بیش از ۱۰ سریال نمایشی در حوزه دفاع مقدس نوشتم. سریالهای بالای ۱۲ قسمت و بیش از ۱۰ سریال پنج قسمتی نوشتم. چیزی که ادبیات دفاع مقدس را از سایر ژانرها جدا میکند، اتفاقی است که در آن هشت سال به وقوع پیوسته است.
یعنی هم از لحاظ شخصیتپردازی که شخصیتهای داستان روحیه فداکاری دارند و هم از لحاظ دیالوگها که ساختارشان فداکارانه محور است. از آنجایی که خودم جنوبی هستم و آن هشت سال جنگ را از نزدیک لمس کردم، نوشتن آن ادبیات برای من سخت نبود. چون از نزدیک بمباران، موشکباران، جنگزدگی، فرار بدون کفش و دمپایی، ارتباط با رزمندگان را دیدم، در مناطق جنگی حضور داشتم و از نزدیک میدیدم که خانه ما در محاصره نیروها بود؛ بنابراین نوشتن درباره روزهای پر التهاب برای من سخت نبود.
بخشی از موفقیت خودم مرهون تجربهام از دفاع مقدس است
بخشی از موفقیت خودم را در نگارش ادبیات دفاع مقدس مرهون روزهایی میدانم که از نزدیک لمسش کردم. زمانی که در حوزه دفاع مقدس مینویسم و فرقی نمیکند که ترکیبی باشد یا نمایشی، سعی میکنم بهگونهای بنویسم که نسلی که جنگ را درک نکرده، بتواند با آن ادبیات و فضا ارتباط برقرار کند. بنابراین، اگر نویسنده در گونه سینما، تئاتر و ... این موضوعات را در کارش لحاظ کند، میتواند اثری ماندگارتر از خودش به جا بگذارد و مخاطب را با خود همراه کند.
دیالوگنویسی شخصیتهای رزمندگان و افراد حاضر در جنگ با سایر ژانرها چه تفاوتی دارد؟
به عنوان مثال، زمانی که من نمایشنامه کربلای ۴ را درباره ۱۷۵ غواص نوشتم، به دلیل التهابی که عملیات کربلای ۴ داشت، بسیار تلخ و دراماتیک بود. برای نگارش این نمایشنامه نمیتوانم دیالوگها را معمولی بنویسم. چون عملیات لو رفته بود و در سال ۱۳۶۵ فاجعه در کربلای ۴ اتفاق افتاده بود. درنتیجه به عنوان نویسنده باید التهاب، اضطراب، هیجان، نگرانی و تشویش را در دیالوگ میآوردم تا حس التهاب را به مخاطب انتقال دهم.
در تصویر این حس التهاب در نگاه، حرکت سریع منتقل میشود. ولی در رادیو این حس را در دیالوگ داریم و این دیالوگنویسی و افکتهایی که گذاشته میشود باید بهگونهای باشد که حس هیجان و پریشانی به مخاطب منتقل شود. من اگر تهیهکننده کاری باشم و دنبال نویسنده در ژانر دفاع مقدس باشم، به دنبال فردی میروم که مقوله جنگ را درک کرده باشد.
در نگارش نمایشنامههای رادیویی تخیل در خدمت واقعیت است؟
نمیتوان نویسنده را از تخیل جدا کرد. چون بخش وسیعی از قلم نویسنده را تخیل دیکته میکند. یعنی وقتی رمان سه جلدی مینویسم فقط یک خط آن واقعیت است. اما تخیل کمک میکند که آن یک خط را درست و تاثیرگذار روایت کنم. اگر از تخیل کمک نگیریم، کار تبدیل به مستند میشود.
ضدقهرمانها در ژانر دفاع مقدس جایی ندارند
در سینمای دفاع مقدس بیشتر قهرمان داریم و ضد قهرمان نداریم. ما بیشتر دوست داریم رزمندگانمان را در سینما شجاع نشان دهیم. ما حتی یک فرمانده پستِ دیکتاتور مقابل رزمندگان نداریم. حتی فرماندگان اردوگاههای اسرا هم آدمهای خیلی معمولی هستند. به همین دلیل در سینما و تئاتر دفاع مقدس خلاهای بسیاری داریم. به عنوان مثال، وقتی میبینیم که فیلم جنگ جهانی اول و دوم بسیار اثرگذار شده، قطعاً یک یا دو نویسنده اثرگذار نبوده است. آنها اتاق فکر دارند و میدانند که با چه دیالوگی، زاویه دوربین، زاویه میکروفون کار را تاثیرگذار کنند. تمامی این عوامل دست به دست هم میدهد. ما انتظار داریم که یک نویسنده در گونه سینما یا تئاتر شاهکار خلق کند که هرگز این اتفاق نمیافتد.
انتقاد به سریال «خاک سرخ»؛ عراقیهایی که میآیند و خرمشهر را میگیرند
بنده یک نقدی درباره سریال «خاک سرخ» حاتمیکیا نوشته بودم که عراقیها میآیند و خرمشهر را میگیرند. اگر ضد قهرمان ما آنقدر سست بود، پس چرا این جنگ هشت سال طول کشید؟ تصاویری که در ذهن من از آن دوران است این است که آنها جنایتهای انسانی مرتکب شدند. پس کار زمانی قوی نشان داده میشود که ضدقهرمان قوی باشد و در برابر آن پیروز شویم. چند سال است که در رادیو به ما میگویند که در کارهایتان عراق نگویید و حزب بعث بگویید.
در افکتگذاری در رادیو تا چه حد پیشرفت داشتیم؟
درباره بحث افکتگذاری پیشرفتی نداشتیم و کارها نسبت به قبل ضعیف شده است. در خیلی از کارها میبینم که فرد در صحنه جنگ است و از دور صدای انفجار میآید. درحالی که باید در همان صحنه جنگ صدای انفجار شنیده شود. نه اینکه در ۱۰ کیلومتر آن طرفتر صدا را بشنویم. وقتی افکتگذاری با خطا روبهرو شود، معمولاً تهیهکننده حوصله نمیکند که کار را مجدد ضبط کند. مگر آنکه بخواهند کار را برای جشنواره بفرستند./ فارس